یکی از شگفتی های بابیت و بهائیت آن است که کتابهای آسمانی آنان، مملو از آیات قرآن کریم است و مبلغان بابی و بهائی نیز در استدلال های خود به آیات قرآن استدلال می کنند و موقع استناد از قرآن سند می آورند، در این هنگام جای این سئوال است که مگر کتابهای بیان و اقدس آسمانی نیستند که شما به آنان استناد نمی کنید و از آنها دلیل و برهان نمی آورید؟
چرا کمتر مبلغی بهائی پیدا می شود که به بیان و اقدس استناد کند، ولی همه بهائیان به آیات قرآن چنگ می زنند؟
آیا تا به حال هیچ یک از بابیان و بهائیان شرح و تفسیر و … بر بیان و اقدس نوشته است؟
آیا مفاهیم بیان و اقدس جای شرح و تفسیر دارد؟
پاسخ به این پرسش ها کار چندان سختی نیست که در ادامه به آن می پردازیم:
پیش از پاسخ بگوییم، پاسخ احتمالی بهائیان را نقل می کنیم که می گویند: «چون ما با مسلمانان سخن می گویم و برای آنان استدلال می کنیم، از آیات قرآن استدلال می آوریم.»
شاید این پاسخ قانع کننده به نظر برسد، ولی وقتی سراغ اقدس و … می رویم می بینیم که این سیره سران بابیت و بهائیت بوده است که با آیات آسمانی قرآن، به گفتار و نوشتار خود محتوا می دادند، زیرا وقتی آیات قرآن را از کتاب بابیان و بهائیان می گیریم، ما بقی جملاتی عادی، بلکه بی محتوا می ماند، از این رو هیچ دانشمند بهائی نه به آن استناد می کند و نه عمر خود را در پی شرح و تفسیر آن می گذراند، در حالی که کتب علما و دانشمندان اسلامی را که می نگریم، شرحها و تفسیرهای فراوانی دارد چه رسد به قرآن کریم که شرح های چندین مجلدی دارد و پیوسته شرحهای تازه بر آن نگاشته می شود.
البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که بابیان و بهائیان در باره کتابهای اقدس و ایقان و جملات بی مفهوم باب و بهاء استدلالهایی هم دارد که به نمونه ای اشاره می کنیم: «جملات باب و بهاء مفاهیم والایی دارد که برای ما روشن نیست و ما نمی توانیم به عمق آن پی ببریم، از این رو این جملات و کتاب ها معجزه است.»
در پاسخ این استدلال باید گفت که: «جملات بی مفهوم یا حداقل جملاتی که مفهومش روشن نیست، هیچ گاه نمی تواند معجزه باشد، زیرا معجزه کاری است که مخالف را ساکت کند، ولی این جملات و کتابها بیشتر بر طبل رسوایی می تپد. در ضمن اگر جملات بی مفهوم را دلیل بر اعجاز بدانیم، هر کس می تواند ادعای اعجاز کند. ما در قرآن جملاتی را معجزه می دانیم که مفاهیم جرف و والایی دارد و تا به حال صدها شرح و تفسیر بر آن نوشته شده است، در حالی که هیچ دانشمندی تا به حال برای شرح و تفسیر سراغ کتب بابیان و بهائیان نرفته است.»
لازم به ذکر است که جملاتی مانند جملات باب و بهاء در آثار پیشینیان نیز موجود است که از جمله می توان به آثار صوفیان، اسماعیلیان و حروفیان اشاره کرد، پس اگر بنا باشد هر کلامی را نفهمیدیم آن را معجزه بخوانیم، کتابهای فراوانی هست که همه معجزه اند، مانند: کتاب جاودان نامه و میزان و مفاتیح الغیوب که همگی از آثار فرقه حروفیه و نقطویه است که صدها سال پیش از بابیت و بهائیت بوده اند.
بر این اساس، دو نتیجه می گیریم:
1. حرف ها و گفتار و نوشتار و ادعاهای بابیان و بهائیان تازگی ندارد و همان حرف مدعیان پیشین مهدویت است.
2. جملات نامفهوم باب و بهاء، معجزه نیست، زیرا میان مدعیان مهدویت متداول بوده است.